یادداشت های حامد26

یادداشت ها ؛ چیزهایی که از زندگی یاد می گیرم

یادداشت های حامد26

یادداشت ها ؛ چیزهایی که از زندگی یاد می گیرم

یادداشت های حامد26

در اینجا می خواهم حرف هایی بزنم که در وبلاگ می شود زد. از هر چیزی. اما بنا دارم بیشتر پیرامون مفاهمیم جهانبینی، اراده، پیش بینی ها، شاید ادبیات، و خلاصه پایگاهی باشد برای اینکه من اینجا هستم. گاهی در وبلاگی نظری می نویسم، آنجا نوشته، شما از کجایی، من هم وبلاگ خودم را بنویسم. این که خوب است.

طبقه بندی موضوعی

وام و وظیفه

دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۱۹ ب.ظ

بازی مار و پله را به یاد داریم. مار و نردبان و شش آوردن. جلو می رویم و خانه ها را پشت سر می گذاریم، گاهی از نردبان بالا می رویم، و گاهی نیش مار و سقوط به جایگاه قبلی. زندگی ما نیز درست شبیه همین است. انتخاب ها و بالا رفتن ها و لغزش ها و سقوط دوباره و دوباره و دوباره. و این چرخه، مدام تکرار می شود. به این مار در ادبیات عرفانی می گویند اژدهای نفس.

عمل صالح، انتخاب پسندیده، تصمیم صحیح و به خدمت گرفتن فکر و اندیشه، و در نهایت بالا رفتن از کوه اراده! و همزمان با بالا رفتن از کوه، هرقدر ارتفاع بیشتر می شود، وسوسه های لذت سرخوردن به پایین نیز قوی تر می شود. آن بالا ماندن، علم خودش را دارد و در این یادداشت به آن کاری نداریم. می خواهیم ببینیم وقتی مار ما را گزید، و به پایین افتادیم، چاره چیست؟ از کرده های خود پشیمانیم. احساس بی حالی و درماندگی و خستگی. خود را کمتر و ناتوان تر از آن تصور می کنیم که دوباره به آن بالا برسیم. شکست های پیاپی اعتماد به نفس ما را از ما گرفته. حتی مارهای کوچک، قدرت شان به ما می چربد و ما را به راحتی می گزند. چند پله که بالا می رویم، صدایی در درون مان می گوید تلاش دیگر بس است، بهتر است همین بغچه کوچک اندوخته مان را باز کنیم و شروع کنیم به خوردن این پاداش اندک! و آتش حسرت و داغ پشیمانی! چاره چیست؟
یک راه این است که از خداوند وام گرفت. از خداوند خواست به ما انگیزه لازم را بدهد، در عوض به او قول دهیم که از مسیر مشخصی حرکت کنیم و خطا نکنیم. از او بخواهیم که افکارمان را از پراکنده شدن دور بدارد، ما هم در عوض به یک سری از کارها دست نزنیم. به همین سادگی. محدودیت هایی بر خودمان اعمال می کنیم، در عوض، وام می گیریم. وام انگیزه. و ناگهان سرحال می شویم و بسیار پرانرژی. و کارها دیگر برایمان انجام وظیفه است، نه اینکه یک کار اختیاری پردغدغه که دائم برای انجام شان با خودمان کلنجار برویم. وظیفه را باید انجام داد. جای فکر نیست! و این سرزندگی تا جایی ادامه دارد که ما به عهد خود وفادار بمانیم و محدودیت ها را رعایت کنیم. و از آن سو، از احساس تسلط بر خویشتن و رشد و تعالی و طی مسیر کمال مسروریم و خدا را شاکریم.

  • حامد26

نظرات (۲)

لذت سر خوردن به پایین؟
سر خوردن به پایین لذتی دارد؟
  • اشکان ارشادی
  • سلام 

    یادش بخیر. این بازی خودش یکجور درس زندگی داشت و ما نمی دانستیم. 

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی