یادداشت های حامد26

یادداشت ها ؛ چیزهایی که از زندگی یاد می گیرم

یادداشت های حامد26

یادداشت ها ؛ چیزهایی که از زندگی یاد می گیرم

یادداشت های حامد26

در اینجا می خواهم حرف هایی بزنم که در وبلاگ می شود زد. از هر چیزی. اما بنا دارم بیشتر پیرامون مفاهمیم جهانبینی، اراده، پیش بینی ها، شاید ادبیات، و خلاصه پایگاهی باشد برای اینکه من اینجا هستم. گاهی در وبلاگی نظری می نویسم، آنجا نوشته، شما از کجایی، من هم وبلاگ خودم را بنویسم. این که خوب است.

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با موضوع «زندگی» ثبت شده است

نفس سرگش، پشیمانی از غرور، ترس از تعلق

چهارشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۴۳ ب.ظ

در خویش پوییدم.

سوال این است: ریشه های روانشناسانه تمایل به سلوک معرفت اندیشانه کدامند؟ در خود جستجو کردم. دریافتم که می توانم سه علت را مطرح کنم.

.

یک، نفس سرکش، دوران 16 تا 22 سالگی،
نفس عجول، همیشه در آن دوران برای من دغدغه بود. چه در خویشتن داری. چه در توانایی بر نفس برای پیشگیری از علاقه غیرقابل کنترل به دیگران. چه در تمرکز تلاش و غیره. شاید عواملی مانند کمبود محبت، عقده ها و غیره در دیگران وجود داشته باشد، اما واقعیت این است که من هیچ گاه تحت تاثیر عوامل دیگری، غیر از نفس، عاشقی های نوجوانی، و دل دادگی های بچه گانه و زودگذر، التهاب های دیگری نداشتم. همین التهاب ها بود که مرا به سوی چیستی خدا، ادبیات و فلسفه و تولید و شکل دادن به یک جهان بینی پایدار و مرا در تسلط خود درآورد، کشاند.

.

دو، پشیمانی از غرور، 22 تا 28 سالگی

این دوران، نصیب هر شخصی نمی شود. می گوید، فرصت شمار طریقه رندی که این نشان، چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست! این را حافظ گفت در سطحی بالا. بسیار پایین ترش را من در اینجا به کار می برم. تجربه یک عشق. و دلدادگی. یک دلدادگی جدی. که تو به محبوب نرسی. به چه خاطر؟ به این خاطر که غرور داشته ای. در ابراز علاقه. در ابراز عشق. درد غرور. درد پشیمانی. درد دراز نکردن دست به سوی معشوق، می شود بزرگ ترین انگیزه برای اینکه انسان را بپویی. که انسان چیست. چه را می خواهد. شادی چیست. غم چیست. همین عامل باعث می شود انسان به سوی مباحث معرفتی و شناختی علاقمند شود. انگیزه داشته باشد برای فکر کردن. عواملی را بیشتر و بیشتر درک کند و به سوی آگاهی قدم های محکمی را بردارد.

سه، ترس از تعلق، 28 تا 33 سالگی

این دوره، دوره وصل است و آرامش نسبی. دوره ای است که تلاش هایت تا حدودی ثمر داده. این دوره را دوست داری. ترس داری که از دست بدهی این دوران را. این عمر را. این دارایی ها را. و این ترس، درد دارد. به سوی موضوعاتی می روی که پیرامون تعلق است. اینکه چطور می توانی بگویی، روز ها گر رفت، گو رو باک نیست، تو بمان این آنکه جز تو پاک نیست. یا اینکه، غلام همت آنم که زیر چرخ کبود، ز هرچه رنگ تعلق بگیرد آزاد است. اینجاست که عدم تعلق، برای تو می شود معیار. می شود پلی به سرزمین آرامش و شادی. و این هم، علت دیگر برای تشویق به تفکر در این دوران. بسیار کوتاه گفتم، ولی کافی است.

.

15 اسفند 1397

  • حامد26

تولد سی و دوم

پنجشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۷، ۰۸:۴۷ ب.ظ

سی و دو را قبول ندارم. من دوازده سال م است. 

بیست سال اول را مقدمه می دانم. به واقع، پیش از آن هیچ نمی دانستم و هر چه می کردم، نتیجه تربیت و شرایط بود، و نقش اندیشه و اراده کمرنگ. اما از بیست به بعد، من انتخاب کردم، تا حدودی آگاهانه. تصمیم گرفتم و زندگی را در جهتی بردم که دوست داشتم. 

اینطور نگاه کردن، خوب است. اینکه تصور کنی که سکان زندگی به دست تو است. مسولیت زا است. اخلاقی است به نظرم. به هر حال! به قول خارجی ها BTW یا همان byTheWay 

بگذریم.

شکر ایزد مهربان که سی و دو سال فرصت داد تا در این جهان فانی نشر کنم و نمو کنم و البته زهی افسوس که نموی و نشری به جهان نیافزودم. تمرین نشر نکردم به نظرم. باید بکنم. خیلی بیشتر از مقدار ناچیز. کلاً ، نقش مقصود این است که تمرین نشر کنیم. تمرین کنیم جهان را جایی بهتر کنیم. ما که ادعای خدایی مان می شود، باید ببینیم می توانیم این ادعا را جامه عمل بپوشانیم. و لذت ببریم. که ریشه لذت، همین درآوردن ادای آن محبوب بی همتا است. 

قاطی نوشتم، زدم در خط عرفان و مرور معانی معرفت. بگذریم.

///

در حال فراگیری اندروید هستم. 

کتاب جهان هولوگرافیک را می خوانم.

پسر گلی دارم. شکر ایزد.

همسر خوب. خیلی خوب.

و علاقه به نیکویی... 

///

حس می کنم که جهان را فهمیدم، نقش مقصود را فهمیدم. این حس، قبل از چهل سالگی، عموماً شتابزده و ناقص است. به هر حال، به شوخی این شعر را برای دیگری می خوانم که :

من ظاهر و نیستی هستی دانم، من باطن هر فراز و پستی دانم

با این همه از دانش خود شرمم باد، گر مرتبه ای ورای مستی دانم. / خیام

چنین ادعایی گزاف است، اما شکر ایزد که انسان را به این درجه از غرور مثبت و دگمیت نشاط آور می رساند که همه چیز را می داند و آن، بهتر کردن جهان است. و ما نیز جزیی از جهان هستیم. و بهتر کردن خودم نیز، بدون شک قدمی است در بهتر کردن جهان. 

و دعا می کنم، برای همه، که ریشه لذت را هر چه بیشتر درک کنیم، و قدم برداریم، پیش از آنکه، به قول آیه 254 بقره احتمالا باید باشد، درست قبل از آیه الکرسی، که یادم نیست! تنها معنایش یادم است که : پیش از آنکه دیر شود، و روزی برسد که نه شفاعتی است، نه رفاقتی، کلمه ای دارد به اسم، خله، یعنی دوستی، پیش از آنکه دوستی ها هم قطع می شود و فایده ای ندارد، خودت می مانی و اعمالت و حافظه مرور اعمالت، و خلاصه؛ وای به حال ما از افسوس ناشی از فرصت ناشناسی. 

در پناه حق.

.

  • حامد26

شروع چهارم

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۲:۲۲ ب.ظ

به نام خداوند

به مناسبت شروع چهارمین سال زندگی مشترک، این وبلاگ را بنا نهادم. به امید پروردگار

21 شهریور 1397

  • حامد26