یادداشت های حامد26

یادداشت ها ؛ چیزهایی که از زندگی یاد می گیرم

یادداشت های حامد26

یادداشت ها ؛ چیزهایی که از زندگی یاد می گیرم

یادداشت های حامد26

در اینجا می خواهم حرف هایی بزنم که در وبلاگ می شود زد. از هر چیزی. اما بنا دارم بیشتر پیرامون مفاهمیم جهانبینی، اراده، پیش بینی ها، شاید ادبیات، و خلاصه پایگاهی باشد برای اینکه من اینجا هستم. گاهی در وبلاگی نظری می نویسم، آنجا نوشته، شما از کجایی، من هم وبلاگ خودم را بنویسم. این که خوب است.

طبقه بندی موضوعی

قدم های سخت انتهای مسیر

چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۴۸ ب.ظ

صبح از خواب بیدار می شویم. سرحالیم. پر از انرژی. آرام آرام خسته می شویم، تا شب. می خوابیم. خواب های خوش می بینیم تا دوباره صبح می شود و روزی نو و روزی از نو.

به این نمودار نگاه کنیم..

 

این شخص، به دنبال کمال است. کمال یعنی، قله. می خواهد برسد به قله. آیا هر قدمی که برمی دارد، یکسان او را خسته می کند؟ خیر. هرچه پیشتر می رود، قدم ها سخت تر می شود. چرا که شیب تندتر می شود. انرژی بیشتری از شخص می گیرد. غرور بیشتری مصرف می شود. من اعتقاد دارم مسیر تلاش اینطور است. به اصطلاح خطی نیست. پیچیده اش نمی کنم. فقط کوتاه بگویم که در فیزیک و بحث میدان و جاذبه هم هیچ چیزی خطی نیست. که بگذریم. اما حرف من در این یادداشت چیست؟ اینکه؛

هر زمانی که تنها 20 درصد انرژی ما برای انجام کاری باقیمانده، بایستی دست از کار کشید. این، مصرف بهینه انرژی است. واگرنه، آن بیست درصد، چندین برابر آن هشتاد درصد از ما انرژی می گیرد.

یعنی اگر هشتاد درصد انرژی مان را مصرف کردیم، بایستی استراحت کنیم تا دوباره پر شویم. گذر زمان، ما را پر می کند. (محل فکر) به تصویر نگاه کنیم. آن قسمت برفی بالا را در نظر بگیرید. هر قدمی که آنجا برمی داریم، معادل است با ده ها قدم در ابتدای مسیر.

حالا، وقت مثال ها است، ابتدا در سطح کل جامعه؛

پیتزا، چیز مضری است. چرا در همه جای زمین پر از فست فود است؟ آیا مگر اینطور نیست که فست فود دشمن سلامتی انسان است.؟ آیا بهتر نیست قانون بشود که تمام فست ها را تعطیل کنند؟ خلاصه بگویم و سریع. اگر این کار را بکنند، اتفاقی می افتد. چه اتفاقی؟ فرض کنیم، جامعه ای که فست فود را مجاز می داند، عدد سلامتی اش باشد، هشتاد. ما می خواهیم فست فودها را از بین ببریم، تا این عدد را به صد نزدیک کنیم. اما اتفاقی که می افتد چیست؟ می شود شصت! انسان در پی شادی است و نمی توان گفت بایستی همه دوراندیش باشند. تا آنجا که باندهای مخوف قاچاق پیتزا شکل می گیرد. همانطور که در ابتدای قرن بیستم مصرف مشروبات الکی در آمریکا، ممنوع شد. چه شد؟ این قانون باعث شد که باند های بزرگ مشروبات الکی به وجود آمد که آن سرش ناپیدا. تا اینکه فهمیدند شدنی نیست و نزدیک به پانزده سال بعد، مشروب را آزاد کردند.خودم در بازی کامپیوتری مافیا، بارها به کمک سم و باقی دوستان شبانه به انبار خارج شهر رفتیم و البته دستی نیز بر آتش داشتم که جای شما خالی! همچنین، در مورد مسئله حجاب، در مورد مسئله کمونیسم و پاک کردن زمین از اختلاف طبقاتی و در هر زمینه ای که جامعه اینطور ادعا کند که بخواهد به کمال مطلق برسد، جواب عکس می گیرد. این یک اصل است. دنیا، در سطح کلان، نمی تواند به خلوص و کمال مطلق برسد. مگر با شمشیر که خون تا رکاب را گرفته باشد، که آن دنیا، دیگر این دنیا نیست!

مرور کنیم، در سطح غیرفردی، در سطح کل جامعه، کمال امکان پذیر نیست و مانند اصل عدم قطعیت، هرقدر بخواهیم به کمال نزدیک شویم، از آن دور می شویم! مگر اینکه با علم و تجربه بتوانیم یک حد هشتاد درصد را بیابیم، به قول فلاسفه قدیم، یک میانه طلایی را بیابیم، رسیدن به کمال مطلق را رها کرده، به بهترین حد قابل امکان بسنده کنیم. که این برای بشر کافی است. که در نظر نگرفتن این اصل بسیار ساده و بسیار مهم، باعث ناسازگاری با طبیعت انسان می شود و جز مصرف بسیار زیاد انرژی برای کنترل بی فایده جامعه، و تباهی ملت ها هیچ حاصلی نخواهد داشت.

این از سطح کلان. که البته هدف از این یادداشت نبود. بلکه مرادم از نوشتن این یادداشت مرور این اصل در امور فردی است:

ماجرای بعد فردی با بعد کلان جامعه تا حدودی متفاوت است. و همین تعمیم قوانین فردی به جمعی باعث بدی هایی در طول تاریخ شده. که بگذریم. در بعد فردی، می شود به کمال مطلق رسید! رتبه های برتر مسابقات علمی و ورزشی را در نظر بگیرید. آنها کسانی بودند که به صد رسیدند. حتی این اراده را داشته اند که پیوسته از مسیر پربرف نزدیک به قله بالا بروند و پرچم را کوبیدند بر نوک قله. دم شان گرم. تاجر حرفه ای شدند. دانشمند درجه اول شدند. این ها را در علم تاریخ می گویند نوابع. یعنی خلاف معمول انسان. و می دانیم که جامعه نابغه نخواهیم داشت. و هر جامعه ای که خواست نابغه باشد، اگر امروز با دقت نگاه کنیم، چیز جز ضرر عایدشان نشده است.

در بعدی فردی، چند مثال را با هم مرور کنیم.

بدنسازی! این نکته ای است که من به عنوان یک مربی کانگ فو، رعایت می کنم. (بیشتر مدرک ش را دارم تا اینکه واقعا لایق ش باشم). اگر شما می خواهید روی دست شنا بروید، اصول ش این است. اگر ده تا می توانید بروید، هفت تا بروید. ولی این هفت تا را سه بار تکرار کنید. اگر یک بار ده تا بروید، آن سه تای پایانی انرژی بسیار زیادی از شما خواهد گرفت. و احتمالاً پس از ده تا، آنقدر از غرور و اراده تان خرج کردید که خستگی جسم، و بیشتر از آن، خستگی روح، نمی گذارد که دوباره دست به تلاش بزنید. احساس می کنید کوه کندید! بنابراین، بهتر است همیشه در چند قدمی کمال، در چند قدمی قله، دست از تلاش بکشید و خود را تشنه نگاه دارید.

خیلی مهم است. این خطوطی که این جا نوشته، این اصل، در همه جای زندگی بدرد انسان می خورد. در ورزش. در سلوک. در مطالعه. در محبت کردن. در ترسیم چشم انداز کسب و کار. توجه کنید که کتاب های موفقیت، حتی کتاب های دینی، به شما نمی گویند استراحت کنید. ولی استراحت کنید. درست استراحت کردن، هنر است. به موقع و به اندازه استراحت کردن، هنر است. در طول تاریخ، هفته داشته ایم. تعطیلات آخر هفته داشته ایم. یکی رفته است و سنجیده که در هر شش روز کاری، یک روز باید تعطیل باشیم. تقریباً همان هشتاد درصد. آن شخص، آن قوم، این اصل را فهمیده بود و به این خاطر که در طول تاریخ با انسان سازگار بوده، باقی ماند و امروز یک امر بدیهی است.

می خواهم این یادداشت را به پایان ببرم. با این یادآوری که تکیه را بر تکرار بگذاریم. نظام رتبه دهی این دنیا بر پشیمانی و  توبه و تکرار و رشد بنا شده، نه حرکت پیوسته که شدنی نیست، یا حداقل بسیار بسیار سخت است و البته که بخت بلند می طلبد و توفیق و عنایات خاص. که آن پیچیده است، که از آن می گذرم. برگردیم به بحث و بیاییم غرور را گول بزنیم. غرور، غیر از قدم اول، که ماجرایش فرق می کند، از قدم های دوم تا پای سراشیبی کوه، چندان با ما کار ندارد. می خواهیم ده صفحه از یک کتاب را بخوانیم. شروع که بکنیم، کاری ندارد تا به صفحات هفت و هشت می رسیم. می گوید بس است. چشم ات درد گرفت. کمرت درد گرفت. اصلا مطالعه چه فایده ای دارد. عین همین جملات را در ورزش می گوید. در پرستش و عبادت می گوید. در شب زنده داری می گوید. در مهر ورزیدن می گوید. می شود گفت چشم! اما دو ساعت بعد دوباره کتاب را باز کرد و ورق زد.

توضیح کوتاهی در مورد خستگی بدهم؛ می دانیم که خستگی یک فرآیند طبیعی بدن است که دقیقاً همین اصل را رعایت می کند. ما اگر خسته نشویم، یک ماهه فرسوده می شویم. خستگی نمی گذارد تا آنجا که در توان داریم، کار کنیم. در فنون رزمی انسان واقعا متوجه می شود که بدن، خیلی توانایی اش فراتر است نسبت به نشانه های اولیه خستگی. از آن بالاتر را بگویم. ماه رمضان است. ماه لذت. ماه پاکی. ماه سپیدی. ماه نور. اینجا آدم می فهمد که اگر روح ت قوی باشد، جسم واقعا بسیار قوی تر است نسبت به آنچه تصور می کنیم. خوب است انسان گاهی متوجه قدرت ش بشود. اما روح، روح یک چیزی دارد به نام غرور. خستگی برای جسم، می شود غرور برای روح. که می گوید تلاش بس است. حالا استراحت کن. اینقدر خالی نشو. بسیاری از سقوط ها، رها کردن مسیر های نیک، توقف های طولانی در مسیر رشد، اعتیادها و تباهی ها درست از آن زمانی شروع می شود که احساس می کنیم بسیار تلاش کرده ایم! نباید بگذاریم این ندا در قلب ما به وجود بیاید. اینکه خودمان را خطاکار و ناشکر و پر از کوتاهی ها بدانیم، انگار خیلی هم چیز بدی نیست. هرچند علم روانشناسی می گوید شادی کاه است و چیز خوبی نیست. به هر حال، من که در این لحظه احساس می کنم، گاهی گناه هم چیز خوبی است. گاهی انسان پشیمان می شود و اشک می ریزد، که تو را چه شده که نسبت به معبود فراتر از وصف ت مغرور شده ای!

پریشان نوشتم، بگذریم. کمال گرایی آفتی است که باعث شده بسیاری از آثار و حتی حرف ها از دل خارج نشوند و در دایره کور حساسیت و نگرانی از اشکال و ایراد باقی بمانند. مایلیم این متن را همینطور باقی بگذارم، تا خودم باشم.

 

  • حامد26

نظرات (۴۰)

کاملا درسته...
این بحث که وقتی خسته شدیم و درصد کمی از انرژیمون باقی مونده بود استراحت کنیم تقریبا همه جا صدق میکنه،یک نمونش هم تو درس خوندن که همه ی مشاورا میگن حتما بعد ۵۰ دقیقه یا یک ساعت درس خوندن ۵_۱۰دقیقه استراحت کنید.
در مورد کمال مطلق تو بعد اجتماعی هم کاملا موافقم که رسیدن بهش به طور قطع ممکن نیست و مثال های خوبی زدید
منم اینطور فک میکردم و میدونمم درستش همینیه کی میفرمایین
ولیییی خود من جدیدا به حدی رسیدم که مثلا امروز ۱۲ ساعت بکوب درس خوندم فقط پنج دقیقه استراحت کردم و خیلیم راضیم:/ حالا شاید دراز مدت اثر سو بزاره
  • بلاگر مطلقه
  • قلمتان پایدار

    بهره بردیم

    سلام. به متن شما نقدهایی وارد است از جمله:

    1- متن پر از تمثیل بود. با تمثیل نمیشه قاعده استخراج کرد.

    2- پر از مفاهیم مبهم بود مثل کمال مطلق، مطالب مربوط به نمودار و ...

    3- بحث پر از مغالطه بود مثل استدلالهای مربوط به مشروب و کمونیسم و ...

    4- بحث های مربوط به بایدها و نبایدها در علمی به نام فلسفه اخلاق بحث میشه، که دانشمندان زیادی به صورت کاملا دقیق و عقلانی بحث کرده‌اند و گفته‌اند چرا چه چیزهایی خوبه و چرا چه چیزهایی بده.

    5- خدا عالم مطلق است و او بهتر میداند که ما کی انرژیمون تموم میشه و کی انرژی داریم و خودش هم قواعد زندگی رو برای ما مشخص کرده.
    اگر خدا میخواست به ما مطلق دستور بده، میگفت روزه باید 24 ساعت شبانه روز باشه، نماز به جای 5 مزتبه روزی 100 مرتبه باشه، علاوه بر شراب همه‌ی خوردنیهای دیگه هم باید حرام باشه.

    ** نتیجه اینکه خدا با توجّه به ظرفیت‌های انسان گفته که انسان گناه نکند پس شما هم مجوز گناه صادر نکنید.

    پاسخ:
    ای مردم! گناه چیز خوبی است!
    خوب چیست؟
    پاسخ:
    خوب کاری نیست که ما رو به خدا نزدیک کنه، خوب کاریه که ما رو به خدا بودن نزدیک کنه.
    از کجا به چنین تعریفی رسیدید؟ این تعریف شماست و هیچ واقعیتی پشتش نیست.
    ----------------------
    نه عرف و نه لغت نامه‌ها تعریف شما رو تایید نمیکنند.
    مثلا وقتی دکتر می‌گوید ایم دارو برایت خوب است، مسلما منظورش این نیست که این دارو، تو را خدا می‌کند!!!

    پاسخ:
    حق با شماست.
    مگر می شود یک دارو آدم را خدا کند! شبیه فیلم های علمی تخیلی می شه!

  • گیتی رسایی
  • سلام به شما

    مهمان شما بودم و باز هم خواندم

    همیشه میخواهم بیاموزم ولی حیف که کودنی بد بقه ام را گرفته

    ممنونم از حضور پر رنگتان که به بودن امیدوارم میکنید
    ظاهراً شما دنبال حقیقت نیستید.
    اگر خواستید حقیقت رو بدنید به این وبلاگ مراجعه کنید،اونجا این بحث‌ها انجام شده است.
    http://blackocean.blog.ir/
    پاسخ:
    بله. من به دنبال حقیقت نیستم.
    خدانگهدار
  • محمد مقیسه
  • هم مطلب جالب بود و هم نظر دوستان. از اون دوستی که دوستی خود رو ثابت نکرده انتقاد ها رو ردیف کردن و هم از دوستی که از روی یک متن تشخیص دادند که شما دنبال چی هستید و دنبال چی نیستید.
    البته کار من هم شاید کم از کار اینها نداشته باشه!! ولی به قول شما باید خودمون باشیم و ما هم که پر از غر!!
    کلیت این نوشته رو میتونیم به عنوان یه اصل برای زندگی قبول کنیم. وقتی به 80 درصد رسیدی استراحت کن. برای کسی مثل ما که بارها 80 رو رد کردن و بعد بریدن این نکته مثل یه آگاهی از کاریه که با خودمون می‌کنیم.
    بی چون و چرا قبول، به قول مولوی تشنگی باید جست و حفظش کرد.

    پاسخ:
    شما یک انسان متفکر و صاحب قلم، و با ذوق و با انگیزه ای. و تشنه!
  • الفبای زندگی
  •  اوه بله بله 
  • خرید سوئیچ صنعتی
  • بسیار ممنون بابت مطالب مفیدتون

    پاسخ:
    شکر
  • اشکان ارشادی
  • سلام آقای مهندس احمدی 

    دنبال شدید ، وب بسیار خوبی دارید. در سوالات ما هم با نظری ، متن ما را مزین و کاربردی کنید. تشکر 

  • اشکان ارشادی
  • سلام 

    یعنی تا هشتاد درصد از انرژی رو می توانیم خالی کنیم ولی بعدش به ریکاوری یا بازسازی احتیاج داریم. 

    مهندس ، استفاده از صد در صد انرژی اصلا امکانپذیره ؟ یا اینکه با مرگ روبرو میشه ؟ 

    تشکر از وب خوبتون 

    نمیخوای اینجا رو به روز رسانی کنی؟

    پاسخ:
    به زودی به روز می کنم. 
    ممنون.
  • اشکان ارشادی
  • سلام 

    ببخشید کمی دیر شد. 

    درگیر قالب ریزی بودم ، تا رسپانسیو باشه. 

    عیدتان مبارک. میلاد با سعادت تبریک.

  • اشکان ارشادی
  • سلام 

    جناب احمدی 

    خواستم بگم نظراتتان غنی و با حالته. حالت شاعرانه هم در نوع نوشتن شما بچشم میخوره. دو تا نظر گرفتم از شما ، برام ارزش داره. ممنون از نظر ارزشمندت. 

    در مورد وبت باید بگم که وب خوبیه. 

    بعدا یک پست می گذارم و میگم چرا وب قبلیم در همینجا حذف کردم. با تصویر و مستند هم درددل میکنم و هم کامل میگم چی شد. دوست دارم بچه‌های خواننده وبم رو مطلع کنم که چرا و به چه دلیل اونجور شد. 

    جناب مهندس حامد احمدی ، موفق باشید. 

    مطلب جدید گذاشتید حتما نظر میدم. 

     

  • نباتِ خدا
  • چرا پست نمیزارید؟ :) 

    پاسخ:
    در آذرماه به امید خدا می‌گذارم.
    ممنونم.
  • اشکان ارشادی
  • سلام 

    وقت کردید ، حتما مطلب جدیدی بگذارید ، تا ما هم بخوانیم و استفاده ببریم. 

     

    میدانم سرتان شلوغه مهندس ، ولی ما هم دلمان خوشه به خواندن و نظر دادن و البته نظر گرفتن از شما ، که چه جالب نظر میدهید. بشخصه ممنونم. 

    تشکر ، منتظر می مانم. 

    می دانم مطالب جدید حتما می نویسید. 

    تا آنجا هم که دیدم ، وقت داشتید ما را نظر ارزشمند خودتان داده اید. 

    سپاس جناب مهندس حامد احمدی 

  • سعید حیاتی
  • #انتقام_سخت  در راه است ...

  • نیکان نیک منش
  • سلام.

    در مجموع ،متن قابل استفاده ای بود.ممنون

    به لحاظ محتوایی پست شما را می توان به مباحث زیر پیوند زد:

    - ریتم زیستی

    - برنامه ریزی عصبی-کلامی

    -سیالیت انسان

    - منطق فازی

    -الواح دهگانه جهان

    -انرژی درمانی

    -ذن

    -انشاء تن و روان

     

    **************

    موفق و موید باشی

     

    پاسخ:
    در مورد تک تک اینها باید سرچ بزنم و یاد بگیرم.
    دوست دارم اگر پستی گذاشتم، به همچین نظری روی اونها هم بدی.
    مثلا برام سیالیت ذهن خیلی جالب شده ، که چی هست.
    دوست دارم یک مدت در مورد این عنوان قشنگ فکر کنم..
    ممنون
  • نیکان نیک منش
  • ذن و انشاء تن و روان در کانگ فو توآ تمرین و پیگیری میشه.

    کانگ فو را پیش کی آموزش دیدی؟

    پاسخ:
    آقای عسگریان. راهبان عسگریان.
    که البته افتخار دارم همشهری جناب دادجو هستم. آقای حسین دادجو.

  • نیکان نیک منش
  • ذن و انشاء تن و روان را از طریق کانگ فو پیگیری فرما.

     

    -متاسفانه نمی شناسم این بزرگواران را.

    در هر صورت پیروز و موفق باشی.

    پاسخ:
    خیلی ممنونم. آدم های بسیار خوبی هستند. ممنونم.
  • نیکان نیک منش
  • خواهش می کنم..

    انشااله عمر عزتمندانه داشته باشند.

    سلام
    همه ی مطالبتان را یک بار خواندم. ان شاالله چندبار دیگر هم می خوانم.
    متشکرم ، مفید کاربردی و دلنشین.

    آقا آبان ماه گفته بودی به زودی به روزرسانی خواهی کرد.

    چه شد برادر؟

    پاسخ:
    تا آخر ۱۳۹۸ باید یک پست بگذارم. کرونا است دیگر. ممکنه یهو یکی بزنه رو شونم بگه پاشو بریم..

    چه مطلب خوبی مرسی عکستم یه لحظه فک کردم مساله کتاب فیزیک 1 هستش :)))

    جالب و کاربردی بود !

  • سیدهادی محمدپور
  • سلام سایت قشنگی دارید خداقوت دنبال شدید ممنون میشم دنبال کنید

    اقای احمدی... پست جدید منتشر نمی کنید ؟

    فقط خواستم بنویسم که از شما چیز خوبی یاد گرفتم.

    ممنونم. خیلی زیاد!

    هنوزم قصد پست گذاشتن ندارید ایا ؟ :)))

    پاسخ:
    من همیشه قصد ش رو داشتم، و دارم. شرایط ش جور نمیشه. قبلش می‌خوام یک رمان صد من یه غاز بنویسم، بعد پست بذارم. نه اینکه کسی حوصله ش می‌گیره این دوره زمانه رمان بخونه، بلکه از مفاهیم همان رمان مطالب را در قالب پست می‌گذارم. اگر قبل از اتمام رمان، اینجا بنویسم، فکر می‌کنم مسیری است که دوست ندارم.
    اما خدا شاهده اولین نفر به شما اطلاع میدهم. اما از الان بگم که انتظار خواندن ش را ندارم. چون احتمالا خودم هم بعدش حوصله خواندنش را نداشته باشم. بیشتر برای سرگرمی می‌نویسم. مثل حل کردن جدول. جالب اینه که این رمان هم در واقع تشریح رابطه بین انسان است و جهان. با یک نگاه که گویا جهان یک بازی است. رابطه انسان و انسان، خدا کمک کند، بعد از این بروم سراغ ش. اما فضای تفکر انسان و نگرش او به هستی، دریای ژرفی است که نوشتن پیرامون ش آسان است و در این زمانه سخت اقتصادی و نبود فراق بال منطقی تر و بهتر است.
    ممنونم که باز دومه حواست به این وبلاگ هست. امیدوارم استوار و همواره متعهد باشید. یعنی همیشه در یک عهدی باشید!
  • ... مـــیــم ...
  • تمام جملات رو حس میکردم چون اساسی ترین مشکلم همین توقع بیش از حد و استراحت نکردنه! نوشته بودید هر کاری رو تا هشتاد درصد ادامه بدید و اون بیست درصد رو بذارید کنار. از اونجایی که پستتون پر از مفهوم و طولانی بود میخواستم اون بیست درصد باقی مونده از پستتون رو نخونم  بذارم کنار ولی نتونستم :)

    پاسخ:
    جالب بود. هنوز مطالب تا آخر نرسیده، به کار بستن ش رو می‌خواستید شروع کنید.
    ولی ممنون. چون طبق نظر این پست باید بیست درصد باقیمانده را بار دیگر مراجعه می‌کردید و می‌خواندید، نه اینکه بیست درصد را بگذارید کنار. بلکه در یک نشست نباید اتمام ش کرد.
    باز هم ممنون.

    چند روز پیش در گوگل سرچ کردم که برای درمان کمال گرایی چه باید بکنم... وقتی داشتم مراحل را می خواندم اضطراب گرفتم که اگر نتوانم به خوبی اجرایشان کنم چه می شود...

    از متن بسیار مفیدتان ممنونم...

    پاسخ:
    خوشحالم که مفید بود. 
    بیشتر خوشحالم از حضور شما. حس خوبی دارم.

    سلام...

    جناب احمدی...

    سال داره نو میشه هاااا

    یه پست منتشر کنین لطفا :"))))

     

     

    پاسخ:
    سلام.
    هنوز وقت دارم سه روز.
    خدایا کمک کن چیزی به ذهنم بیاد..

    بسیار زیاد منتظرم :")

    سلام و درود مهندس عزیز 

     

    آقا شما ب هرچی تنبله دوتا سور زدی ! 

    دوساله ک هیچی ننوشتی 

    امیدوارم ک بزودی موضوعی ب ذهنت برسه و بنویسی 

     

    شاد و سلامت باشی 

    پاسخ:
    احتمالا یواش یواش شروع کنم به نوشتن.
    یعنی واقعا تنبلی بود. امیدوارم از این وضع در بیام. 
    خبر میدم اگر نوشتم. اگرچه یادداشت می‌گیرم آ. ولی به صورت متن،خیر. مثلا یادداشتهای یک خطی. سه خطی. نمی‌گذارم چیزی که وارد بشه، به خاطر یادداشت نکردن از دست بره. در یادداشت برداشتن تنبل نیستم. موبایل هست و برنامه کیپ. اما فاصله دارم تا نوشتن. خیلی بده. ولی درست میشه.
    ممنون

    سلام علیکم...

    هستین ایا ؟؟؟؟

    پاسخ:
    سلام
    بله، هستم.

    عه :"")))))))

    کامنتاتون توی وب بچه ها نیست :"  فکر کردم رفتین کلا

  • سیاه مست
  • مطلب خوبی بود

    مثلا اگه یه رابطه ی سمی رو میخاین تموم کنین

    یه دفه بلاک و تغییر پسورد و پاک کردن اکانت نکنین

    پاسخ:
    آره. به جورایی.
    به هر حال، یک یا دو رابطه سمی برای یک عمر کافی است. نباشد هم خوب است، ولی یک سری تجربیات حاصل نمی‌شود. بیشتر باشد، یا ما از تجربه درس نمی‌گیریم، یا خودمان سمی هستیم!
  • سیاه مست
  • یک یا دو؟

    برسین به چهل سالگی نظرتون درباره تعدادش جالب تر میشه

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی